#ندای_ناجی از دفتر شعر ماه 🌘
در تمام ، طول تام عمرم به تمنا
گذشت ، تا بیابم ز ناجی یک تقاضا
یافتم جز من ، مرا نشود کسی ناجی
و دهد نجات مرا و گشتم در این معما
جست و جوگر و یافتم منجی را خویش
کردم هویدا ، خویش را در این محیا
یافتم و تلاش کردم بسازم خویشتن
همت به قلبم بستم و گشتم با مسما
یافتم خویشتن در مسیر ساخت راه
و فهمیدم الان می توانم شوم شکوفا
کیمیا می کنم ولی اجزای من کلمات
و در این مرحبا یافتن راهنما و در انتها
پیدا کردم خویش ، نجات دهد خویش را
به انتها ، گشتم برای رشد خویش مبتلا
در سیاهی تو را کیست ناجی ای ادیب
بدان گر در سیاهی شنیدی فریاد اشنا
بدان آن صدای خویش است و نیست
دیگری در این ماجرا و این فضا ز قضا
میابی ناجی خویش را ، و می شنوی
ندا درون خویش ، و ندا میرود به نوا
می شنوی نوای خویش و پیدا در آشکار
این ماجرا ، گر در آینه سیاه گردی هویدا
بیاب خود ، ناجی هستی و بشنو این عطا
از صدای،نمای،دعای،ندای،نوای این مبتلا
( 5 تیر 1401)
@Mah_Poem 🌙